تاملکوت

السلام علیک یافاطمه الزهرا
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

اوصاف الهی...

07 مهر 1394 توسط حبيب آبادي

{اوصاف پروردگار}
اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُُّ اَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کَیفَ الکَیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کَیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکَیفِیهِ وَ الاینیهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ 11
به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیده‌ها نگنجد، او با همه نزدیکی‌اش دور است و با همه دوری‌اش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نام‌هایش پاکیزه است.

 نظر دهید »

سلام برهدایت گربزرگ...

07 مهر 1394 توسط حبيب آبادي

{خدا ترسی}
مَنْ اتَّقی الله یتَّقی، وَ مَنْ اطاعَ لله یطاع، و من اطاعَ الخالق لم یبال سَخَطَ المَخْلُوقین، و مَنْ اَسْخَطَ الخالق فَلییقَنَ ان یحِلَّ به سَخَطَ المَخلوقین؛9
هر کسی از خدا بترسد، مردم از او بترسند، هر که خدا را اطاعت کند، از او اطاعت کنند، و هرکه مطیع آفریدگار باشد، باکی از خشم آفریدگار ندارد، و هر که خالق را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار می‌شود.

 نظر دهید »

پیامهای اساسی

15 شهریور 1394 توسط حبيب آبادي

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز در دیدار آقای آلماس بیگ آتامبایف رییس جمهوری قرقیزستان، با تأکید بر ضرورت تقویت هر چه بیشتر روابط دو جانبه میان کشورهای برادر و مسلمان، تأکید کردند: اساس سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران افزایش ارتباطات و پیوندهای همه‌جانبه و مستحکم بین کشورهای برادر اسلامی است.              

 نظر دهید »

موعظه های پدر امت

07 مرداد 1394 توسط حبيب آبادي

مواعظ سازنده و درس آموزِ رسول اكرم(ص)

چند جمله‌اي هم به عنوان موعظه از رسول خدا(ص) عرض مي‌كنم .فرمود:

(اِنَّهُ لَيْسَ شَيْيءٌ يُباعِدُكُم مِنَ النّارِ اِلاّ وَقَدْ ذَكَرْتُهْ لَكُمْ وَ لا شييءٌ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ الجَنَّةِ اِلاّ وَ قَدْ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهْ) ؛

«هيچ عملي كه شما را از آتش دور كند نمانده؛ مگر آن ‌كه آن را براي شما گفته‌ام و هيچ عملي كه شما را به بهشت نزديك كند نمانده؛ مگر آن‌كه شما را به آن راهنمايي كرده‌ام».

(فَاِنَّ رُوحَ القُدُسِ نَفَثَ في رُوعي اِنَّهُ لَنْ يَمُوتَ عَبْدٌ مِنْكُم حتّيََ يَسْتَكْمِلَ رِزْقَه) بحارالانوار جلد 77 صفحه 185؛

«روح القدس، از جانب خدا به قلبم افكنده كه تا كسي روزي خود را تماماً نگرفته، نخواهد مرد».

بنابر اين؛

(اَجْمِلُوا في الطَّلَب)؛

«در راه طلب رزق، اعتدال را رعايت كنيد».

حريص نباشيد! خود را به آب و آتش نزنيد! حلال و حرام را با هم مخلوط نكنيد!

{اَلشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ…}؛

«اين شيطان است كه شما را از فقر آينده مي‌ترساند و شما را به فحشا و كار زشت وادار مي‌كند. [به رباخواري و اجحاف { اجحاف : کار بر کسی تنگ گرفتن ، نقصان کردن }در معامله و دروغ گويي و تدليس { تدلیس : فریبکاری ، پنهان کردن عیب چیزی }وادارتان مي‌كند، گوش به حرف شيطان ندهيد]».

{ …وَ اللهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللهُ واسِعٌ عَلِيمٌ} سوره بقره آیه ی 268؛

«خدا به شما وعده‌ي وسعت و مغفرت مي‌دهد و خداوند قدرتش وسيع و [به هرچيزي] داناست».

صبر و بردباري در كسب روزي حلال

اين قدر حرص نزنيد! خدا را در زندگي به حساب بياوريد! نكند اگر امتحاني پيش آمد و رزق مقدّر شما اندكي دير رسيد و تنگدستي به سراغتان آمد، خود را گم كنيد و به وادي معصيت بيفتيد و بخواهيد آن رزق مقدّر خدا را از راه معصيت به دست بياوريد! اين كار را نكنيد! عجله و شتاب نكنيد! گاهي صحنه‌ي امتحان پيش مي‌‌آيد و اندكي تأخير مي‌شود و تنگدستي پيش مي‌‌آيد ولي هرگز خدا را فراموش نكنيد، شيطان را به خودتان راه ندهيد!

(فَاِنَّهُ لايُنالُ ما عِنْدَ اللهِ اِلاّ بِالطّاعَة)؛

آن رزق مقدّر خدا را كه براي شما معيّن كرده، از راه عبادت به دست بياوريد! مطيع فرمان خدا باشيد و حلال و حرام خدا را رعايت كنيد تا اين كه به آن رزق مقدّرِ حلالِ خدا برسيد.

تفاوت معاشران از نگاه امام صادق(ع)

يك جمله هم از امام صادق(ع) بشنويم كه فرمود:

(اَلاِخوانُ ثَلاثَةٌ فَواحِدٌ كَالْغِذاء الَّذِي يُحْتاجُ اِلَيه كُلَّ وقتٍ)؛

«معاشران سه گروهند؛ گروهي مانند غذايي هستند كه پيوسته و در هر زمان مورد نياز انسان است».

ما به رفيق ناصح مشفق، پيوسته نيازمنديم، تا علي‌الدّوام ما را تكان بدهد و ما را از خواب غفلت بيدار كند. اين چنين رفيقی از آب و نان براي ما لازم تر است. اگر نباشد به مرگ ابدي مي‌افتيم!

(وَالثّاني في مَعْني الدَّاء)؛

«گروه دوّم كساني هستند كه معاشرت با آنها مانند درد و بيماري است».

كه عارض انسان مي‌شود و مايه‌ي ناراحتي مي‌گردد و راه تخلّص از آن را نمي ‌يابد.

(والثالِث في مَعْني الدَّواء) تحف العقول صفحه 239 نقل به اختصار؛

«گروه سوّم مانند دارو و درمان دردند { كه انسان گاهي به آن نيازمند مي‌شود ، نه هميشه } »

پس گروه اوّل هميشه مورد نياز انسانند و گروه دوّم هيچ گاه مورد نياز نيستند و گروه سوّم گاهي مورد نياز واقع مي‌شوند.

پروردگارا؛

*به حرمت رسول اكرم و امام صادق(ع) ، همه‌ي ما را به وظايف دينيمان آشنا بفرما.

*با معارف قرآن و اهل بيت(علیهم السلام) آشناترمان بگردان.

*حُسن عاقبت به همه‌ي ما عنايت بفرما.

والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 نظر دهید »

شایستگان

07 مرداد 1394 توسط حبيب آبادي

بعد از پيامبر(ص) كيست كه شايسته‌ي نگهباني دين خدا باشد؟

آري؛ چنين ناموسي را خدا به پيامبر سپرده است. آن وقت پيغمبر بيايد آن را چنان‌كه اهل تسنّن مي‌گويند، در ميان رهگذران بيندازد و برود تا ابوبكر بيايد آن را بردارد و خليفه بشود، دنبالش عمر بيايد و دنبالش معاويه و يزيد و …؟! اينها آمدند دين خدا را ملعبه‌ي دست خود قرار دادند! تا آنجا كه يزيد كه به قول خود خليفةالرسول و وليّ امر مسلمين بود در حال مستي در مجمع عمومي گفت :

(لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْكِ فَلا مَلَكٌ جاءَ وَ لا وَحْيٌ نَزَل)؛

«سلطنتي بود دست بني‌هاشم و امروز از آنِ ماست، نه ملكي از آسمان آمده بود و نه وحيي نازل شده بود».

اصلاً منكر وحي و نبوّت شد! و اين نتيجه‌ي گفتار اهل تسنّن است كه: پيامبر آمد دين و ناموس خدا را به دست اين ناكسان سپرد و رفت. آيا مي‌شود اين سفاهت و يا خيانت به اين بزرگي را (العياذ بالله) به رسول خدا نسبت داد؟!

ولي ما شيعه‌ي اماميّه مي‌گوييم: امين وحي خدا ، كه حضرت رسول الله اعظم(ص) است، همان روز اوّلي كه رسالت خودش را ابلاغ كرده، وصايت و خلافت بعد از خودش را نيز اعلام كرده است.همان روزي كه به اطاعت از فرمان خدا:

{ وَ أنْذِرْ عَشِيرَتَكَ اْلاَقْرَبِينَ} سوره شعراء آیه 214 ؛

جمعي از خويشان نزديك خود از بني‌هاشم را دعوت كرد و رسالت خود را به آنها ابلاغ نمود، فرمود: اوّل كسي كه به من ايمان بياورد، وصيّ و خليفه‌ي من خواهد بود و تنها كسي كه برخاست و اظهار اسلام و ايمان كرد و وعده‌ي نصرت داد، همان نوجوان ده ساله،‌عليّ امير(ع) بود. رسول خدا(ص) فرمود: بنشين! اين ماجرا سه بار تكرار شد. بار سوّم، رسول خدا(ص) دست روي شانه‌ي علي گذاشت و فرمود:

(هذا أخي وَ وَصييّ وَ خَليفَتي مِنْ بَعدي اِسْمَعُوا لَهُ وَ اَطيعُوهُ)؛

«اين برادر و وصيّ و جانشين من بعد از من است، گوش به حرفش بدهيد و اطاعتش كنيد».

اين روز اوّل بود كه بذر وصايت و خلافت در كنار بذر رسالت افشانده شد و فرد معصومي براي تداوم بخشي به رسالت معيّن گرديد. بعد هم در طول اين مدّت بيست و سه سال كه دوران بعثت بود، علي‌الدّوام در شرايط مختلف، مكرّراً تذكّر مي‌داد تا مسأله‌ي خلاف حقّه‌ي اميرالمؤمنين علي(ع) در افكار عموم مسلمانان جا بيفتد و در دل ها راسخ گردد. مثلاً مي ‌فرمود:

(أنْتَ مِنّي بِمَنْزَلةِ هارونَ من موسي) اصول کافی جلد 8 صفحه 104؛

و مي ‌فرمود:

(مَثَلُ اَهلِ بَيْتي كَمَثَلِ سَفينَةِ نُوح مَنْ رَكِبَها نَجَي وَ مَنَ تَخَلَّفَ عَنْها غَرَق)؛

و مي ‌فرمود:

(عَليٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الْحقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ حَيْثُ ما دار)؛

از اين گونه تعبيرات زياد مي ‌فرمود؛ تا سال آخر عمرش كه ماجرای غدير خم پیش آمد و در آن مجمع عمومي مسلمين، دست علي (ع) را گرفت و نشان مردم داد و فرمود:

(مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ)؛

امامان معصوم( علیهم السلام ) ، حافظان دين خدا

آري منطق شيعه اين است كه رسول خدا(ص) كه امين وحي خدا بوده است، تا خودش زنده بود از امانت رسالت و وحي و دين خدا پاسداري كرد و به هنگام رفتن از دنيا به امر خدا اين امانت را به امام معصوم بعد از خودش اميرالمؤمين علي بن ابيطالب(ع) سپرد و امامان بعد از علي(ع) را نيز يكي بعد از ديگري مشخّص كرد تا آخرينشان حضرت مهدي ـ عَجَّلَ اللهُ تَعــََاليََ فَرَجَهُ الشَّريفَ ـ تا هر يك در زمان خودشان نگهبان دين و پاسدار رسالت باشند.

{ هُوَ الَّذِي أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُديََ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ } سوره ی برائت آیه ی 33؛

اين آيه نشان مي‌دهد، آن رسالتي كه از جانب خدا به وسيله‌ي رسول خدا آمده و دين حقّ است، بايد در عالَم بماند تا بر همه‌ي اديان غالب شود؛ هم منطقاً و هم قاهراً و حاكماً و بايد دست نخورده و سالم بماند و اين ممكن نيست مگر اينكه به دست فردي معصوم سپرده شود تا آن فرد معصوم هم، آن دين حقّ را تبيين كند و هم آن را به مرحله‌ي اجرا در آورد، ولذا:

{ …اللهُ أعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ…} سوره ی انعام آیه 124؛

«تنها خدا مي‌داند كه رسالت [ناموس] خودش را به دست چه كسي بسپارد».

به همين علت آن روز كه خدا مي‌خواست نگهبان و پاسدار ناموس خود را معرّفي كند، رسول مكرّمش را مورد تهديد شديد قرار داد و فرمود:

{ يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ…} سوره مائده آیه 67؛

اي رسول! اگر علي را به خلافت و ولايت بعد از خود معرّفي نكني ، اصلاً رسالت خدا را ابلاغ نكرده‌اي، پس علي و يازده فرزند معصومش(ع) موضع رسالت خدا و پاسداران دين خدا هستند.عد از پيامبر(ص) كيست كه شايسته‌ي نگهباني دين خدا باشد؟

آري؛ چنين ناموسي را خدا به پيامبر سپرده است. آن وقت پيغمبر بيايد آن را چنان‌كه اهل تسنّن مي‌گويند، در ميان رهگذران بيندازد و برود تا ابوبكر بيايد آن را بردارد و خليفه بشود، دنبالش عمر بيايد و دنبالش معاويه و يزيد و …؟! اينها آمدند دين خدا را ملعبه‌ي دست خود قرار دادند! تا آنجا كه يزيد كه به قول خود خليفةالرسول و وليّ امر مسلمين بود در حال مستي در مجمع عمومي گفت :

(لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْكِ فَلا مَلَكٌ جاءَ وَ لا وَحْيٌ نَزَل)؛

«سلطنتي بود دست بني‌هاشم و امروز از آنِ ماست، نه ملكي از آسمان آمده بود و نه وحيي نازل شده بود».

اصلاً منكر وحي و نبوّت شد! و اين نتيجه‌ي گفتار اهل تسنّن است كه: پيامبر آمد دين و ناموس خدا را به دست اين ناكسان سپرد و رفت. آيا مي‌شود اين سفاهت و يا خيانت به اين بزرگي را (العياذ بالله) به رسول خدا نسبت داد؟!

ولي ما شيعه‌ي اماميّه مي‌گوييم: امين وحي خدا ، كه حضرت رسول الله اعظم(ص) است، همان روز اوّلي كه رسالت خودش را ابلاغ كرده، وصايت و خلافت بعد از خودش را نيز اعلام كرده است.همان روزي كه به اطاعت از فرمان خدا:

{ وَ أنْذِرْ عَشِيرَتَكَ اْلاَقْرَبِينَ} سوره شعراء آیه 214 ؛

جمعي از خويشان نزديك خود از بني‌هاشم را دعوت كرد و رسالت خود را به آنها ابلاغ نمود، فرمود: اوّل كسي كه به من ايمان بياورد، وصيّ و خليفه‌ي من خواهد بود و تنها كسي كه برخاست و اظهار اسلام و ايمان كرد و وعده‌ي نصرت داد، همان نوجوان ده ساله،‌عليّ امير(ع) بود. رسول خدا(ص) فرمود: بنشين! اين ماجرا سه بار تكرار شد. بار سوّم، رسول خدا(ص) دست روي شانه‌ي علي گذاشت و فرمود:

(هذا أخي وَ وَصييّ وَ خَليفَتي مِنْ بَعدي اِسْمَعُوا لَهُ وَ اَطيعُوهُ)؛

«اين برادر و وصيّ و جانشين من بعد از من است، گوش به حرفش بدهيد و اطاعتش كنيد».

اين روز اوّل بود كه بذر وصايت و خلافت در كنار بذر رسالت افشانده شد و فرد معصومي براي تداوم بخشي به رسالت معيّن گرديد. بعد هم در طول اين مدّت بيست و سه سال كه دوران بعثت بود، علي‌الدّوام در شرايط مختلف، مكرّراً تذكّر مي‌داد تا مسأله‌ي خلاف حقّه‌ي اميرالمؤمنين علي(ع) در افكار عموم مسلمانان جا بيفتد و در دل ها راسخ گردد. مثلاً مي ‌فرمود:

(أنْتَ مِنّي بِمَنْزَلةِ هارونَ من موسي) اصول کافی جلد 8 صفحه 104؛

و مي ‌فرمود:

(مَثَلُ اَهلِ بَيْتي كَمَثَلِ سَفينَةِ نُوح مَنْ رَكِبَها نَجَي وَ مَنَ تَخَلَّفَ عَنْها غَرَق)؛

و مي ‌فرمود:

(عَليٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الْحقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ حَيْثُ ما دار)؛

از اين گونه تعبيرات زياد مي ‌فرمود؛ تا سال آخر عمرش كه ماجرای غدير خم پیش آمد و در آن مجمع عمومي مسلمين، دست علي (ع) را گرفت و نشان مردم داد و فرمود:

(مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ)؛

امامان معصوم( علیهم السلام ) ، حافظان دين خدا

آري منطق شيعه اين است كه رسول خدا(ص) كه امين وحي خدا بوده است، تا خودش زنده بود از امانت رسالت و وحي و دين خدا پاسداري كرد و به هنگام رفتن از دنيا به امر خدا اين امانت را به امام معصوم بعد از خودش اميرالمؤمين علي بن ابيطالب(ع) سپرد و امامان بعد از علي(ع) را نيز يكي بعد از ديگري مشخّص كرد تا آخرينشان حضرت مهدي ـ عَجَّلَ اللهُ تَعــََاليََ فَرَجَهُ الشَّريفَ ـ تا هر يك در زمان خودشان نگهبان دين و پاسدار رسالت باشند.

{ هُوَ الَّذِي أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُديََ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ } سوره ی برائت آیه ی 33؛

اين آيه نشان مي‌دهد، آن رسالتي كه از جانب خدا به وسيله‌ي رسول خدا آمده و دين حقّ است، بايد در عالَم بماند تا بر همه‌ي اديان غالب شود؛ هم منطقاً و هم قاهراً و حاكماً و بايد دست نخورده و سالم بماند و اين ممكن نيست مگر اينكه به دست فردي معصوم سپرده شود تا آن فرد معصوم هم، آن دين حقّ را تبيين كند و هم آن را به مرحله‌ي اجرا در آورد، ولذا:

{ …اللهُ أعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ…} سوره ی انعام آیه 124؛

«تنها خدا مي‌داند كه رسالت [ناموس] خودش را به دست چه كسي بسپارد».

به همين علت آن روز كه خدا مي‌خواست نگهبان و پاسدار ناموس خود را معرّفي كند، رسول مكرّمش را مورد تهديد شديد قرار داد و فرمود:

{ يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ…} سوره مائده آیه 67؛

اي رسول! اگر علي را به خلافت و ولايت بعد از خود معرّفي نكني ، اصلاً رسالت خدا را ابلاغ نكرده‌اي، پس علي و يازده فرزند معصومش(ع) موضع رسالت خدا و پاسداران دين خدا هستند.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 17
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

تاملکوت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اعتقادی
  • اخلاق
  • مذهبی
  • مناسبتی
  • سیاسی

Random photo

انتخاب ازدیدگاه قرآن.

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس