ملائكه، در رديف خدا و رسول
وجود ملائكه از معتقدات ماست؛ يعني، اعتقاد داريم موجوداتي در عالم هستند كه خالق حكيم، آنها را آفريده و از حسّ ما پنهانند. به اصطلاح فلاسفه، مجرّد از مادّهاند و يا از اجسام لطيفه اند. به هر حال موجوداتي هستند كه ما آنها را احساس نميكنيم، نمي بينيم و لمس نمي كنيم. همان گونه كه معتقديم؛ خدا موجود غيبي است، فرشتگان نيز موجود غيبي هستند؛ يعني، از عالم حسّ ما پنهانند.
در اين آيهي كريمه ميخوانيم:
{ آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ إلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ…} سوره بقره آیه 285
طبق اين آيه، ملائكه نيز در رديف خدا و كُتُب و رُسُل، از معتقدات و متعلّق ايمان ما هستند. در قرآن كريم براي آنها بال و پر نيز اثبات شده است.
{ اَلْحَمْدُ للهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً اُولِي أجْنِحَةٍ مَثْني وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ…} سوره فاطر آیه 1
«خداوند براي ملائكه بالهاي متعدّد قرار داده است، بعضي دو بال و بعضي سه و بعضي چهار بال دارند».
مراتب گوناگون عبادت ملائك
البتّه بال و پر كه در ملائكه گفته ميشود، از قبيل بال و پر مرغ و خروس و كبوتر نيست؛ بلكه فرمودهاند: اين كنايه از احاطهي علمي و نفوذ قدرت و تدبيرشان است و مقاماتشان نيز مختلف است.
{ …ما مِنَّا إلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ}سوره صافات آیه 164
«هر كدام مقام معلومي دارند [و عبادتي مخصوص]».
(مِنْهُمْ رُكَّعٌ لا يَسْجُدُونَ وَ مِنْهُمْ سُجَّدٌ لا يَرْكَعُونَ)؛
«گروهي راكعند و سجده نمي كنند، گروهي ساجدند و ركوع نمي كنند و گروهي ديگر عليالدّوام در حال قيام اند».
اين نيزبه مراتب گوناگون عبادت و خضوع آنها در پيشگاه خدا اشاره میکند ؛ وگرنه واضح است كه آنها مانند ما جسمي ندارند كه قيام و قعود و ركوع و سجود داشته باشند. اين به اختلاف مراتب آنها در عبوديّت اشاره میکند ؛ از مرتبهي قيام و مرتبهي قعود، مرتبهي سجود و مرتبهي ركوع؛ كه ما حقيقت آن عبوديّت و مراتب آن را درك نميكنيم. منظور اينكه ركوع و سجود، به مراتب بندگي آن ها، و بال و پر به مراتب احاطهي علمي و نفوذ تدبيري آن ها اشاره می کند كه همه چيز عالم تحت تدبير آنها اداره ميشود.
تدبير امور، توسّط فرشتگان، به اذن خداوند متعال
{ فَالْمُدَبِّراتِ أمْرا } سوره نازعات آیه ی 5 ؛
«به اذن خدا، تدبير امور ميكنند».
آب از آسمان نازل مي كنند ، گياه از زمين مي رويانند. تنطيم ابرها و توزيع آن ها به نواحي مختلف به عهدهي آنهاست. طبق روايت، هر قطرهي باراني به وسيلهي ملكي به زمين نازل مي شود و به جاي خودش مي رسد. اين همه قواي طبيعي در عالم مشغول كارند و مي بينيم؛ که همه روي نظم و حساب دقيق كار مي كنند، معلوم مي شود که يك نيروي الهي بر هر يك از اين نيروهاي طبيعي مسلّط است؛ وگرنه خود طبيعت كه كور و كر است و نميتواند كار خود را تنظیم نمايد. مثلاً برگي را در نظر بگیرید كه از شاخهي درختي مي رويد و بالا ميآيد، دانشمندان گياه شناس ميگويند: هفت قوّه كار ميكنند تا يك برگ از شاخه برويد ؛ قوّهي جاذبه، قوّهي ماسكه { سوره نازعات آیه 5 }، قوّهي هاضمه، قوّهي دافعه، قوّهي مربيّه، قوّهي مصورّه و قوّه ي مولّده. اين ها همه دست به دست مي دهند تا برگي از شاخهي درختي مي رويد. آنگاه ميبينيم اين برگ چقدر منظّم است. درست مثل اين است كه يك نقّاش ورزيدهاي با يك قلم بسيار ظريف آن را نقّاشي كرده است كه مثلاً كجا سبز و كجا سرخ و كجا سفيد باشد. كدام قسمتش باريك و كدام قسمتش پهن باشد. شما يك برگ گل را بگيريد و مطالعه كنيد و ببينيد چه دقّت عجيبي در برش قطعات مختلف اين گلبرگ و رنگ آميزي آن به كار رفته تا به اين كيفيّت درآمده است! حال اين هفت قوّه كه قواي طبيعي اند و فاقد درك و شعورند، پس اين نظم و حساب دقيق حيرتانگيز از كجاست؟! معلوم ميشود که اين قواي هفتگانه، تحت تدبير هفت مَلَك كه داراي عقل و درك و شعورند؛ هدايت ميشوند. ما نميگوييم: ملائكه همان قواي طبيعي هستند! بلكه ميگوييم: قواي طبيعي مسخّر { مُسخّر : تسخیر شده ، به تصرّف در آمده } تدبير ملائكه هستند؛ يعني، يك سلسله نيروهاي الهي و غيبي داراي عقل و شعور، قواي طبيعي را تسخير كردهاند و آنها را هدايت مي كنند.
تدبير امور عالم توسط فرشتگان، با اذن وليّ زمان(ع)
آنگاه ميگوييم : اين ملائكه نيز در همه جاي عالم با اذن وليّ زمان(ع) به تدبير امور عالم مشغولند؛ يعني، ابتدا بايد به آستان اقدس ولایت عرض ادب کنند و از مقام اقدس او استيذان { استیذان : طلب اذن کردن ، اجازه خواستن } کنند و سپس دنبال كارشان بروند.
هر مَلكي در هر جا و دنبال هر كاري كه مي رود، در هر لحظه با اذن و ارادهي وليّ زمان ـ ارواحناله الفدا ـ ميرود. در اين زمينه روايتي از حضرت امام كاظم(ع) منقول است كه مي فرمايند :
(ما مِنْ مَلَكٍ يُهْبِطُهُ الله في اَمرٍ ما يُهْبِطُهُ اِلاّ بَدَأ بِالاِمام)؛
«هيچ ملكي نيست كه دنبال كاري برود، مگر اينكه اوّل خدمت امام(ع) ميرسد».
(فَعَرضَ ذلِكَ عَليه)؛
«به او عرضه ميدارد كه من مأمور اين كار هستم».
(وَ اَنَّ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ مِنْ عِنْدِالله تَبارَكَ وَ تَعالي إلي صاحِبِ هذَا الاَمْرِ)؛ { تفسیر نورالثقلین جلد 5 صفحه 638 }
«از جانب خدا، همهي فرشتگان مأمورند به حضور صاحبالامر برسند و با اذن ايشان دنبال كارشان بروند».
كمترين حركت فرشتگان با اذن امامان معصوم(علیهم السلام }
باز روايت مفصّلي هست و از غرائب { غرائب : اصطلاح علم روایی است } روايات است و ضمن آن اين جمله از امام اميرالمؤمنين(ع) رسيده كه به سلمان فرموده است:
(وَ الَّذِي رَفَعَ السَّماءَ بِغَيْرِ عَمَدٍ)؛
«قسم به خدايي كه آسمان را بي ستون برافراشته است».
(لَوْ اَنَّ اَحَدَهُمْ رامَ اَنْ يَزولَ مِنْ مَكانِهِ بقَدْرِ نَفَسٍ واحِدٍ لَما زالَ حتّيََ آذَنَ لَه)؛
«هر يك از فرشتگان بخواهند به قدر يك نفس از جاي خود تكان بخورند، تا اذن من نباشد، تواناي بر حركت نخواهند بود!»
بعد فرمود: اين مقام منحصر به من نيست.
(وَ كذلِكَ يَصيرُ حالُ وَلَديَ الحَسَن)؛
«پس از من فرزندم حسن متصدّي اين امر است».
(وَ بَعْدَهُ الْحُسَيْن وَ تِسْعَةٌ مِن وُلْدِ الحُسين تاسِعُهُم قائِمُهُم)؛ { بحارالانوار جلد 27 صفحه 36 }
امامان( علیهم السلام ) هريك پس از ديگري داراي اين مقامند تا نهمين آنها كه قائمشان هست. پس معناي (مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ)؛ اين شد كه :
«شما اهل بيت رسالت، محل رفت و آمد فرشتگان هستيد و آنها به خانه و بيت شما رفت و آمد و نزول و صعود دارند».
در هنگام ورود به حرم مطهّرشان اذن دخول ميخوانيم:
(ءَ أدْخُلُ يا مَلائِكَة اللهِ المُقِيمِينَ فِي هذَا الْمَشْهَد)؛
«آيا اجازه ميدهيد داخل شوم اي فرشتگاني كه مقيم در اين مشهد هستيد؟»
(ءَ أدْخُلُ يا مَلائِكَة اللهِ المُحْدِقينَ بِهذَا الْحَرَم)؛
«آيا اجازهي دخول به من ميدهيد اي فرشتگاني كه اطراف اين حرم را گرفتهايد!؟»
در زيارت حضرت امام حسين(ع) مي خوانيم:
(اَلسَّلامُ عَلَيْكُم يا مَلائِكَة رَبِّيَ الْمُحْدِقين بِقَبْرِ الْحُسَيْنِ عَليهِ السَّلام)؛
«سلام بر شما اي فرشتگان خداي من كه قبر امام حسين(ع)را در بر گرفتهايد».
پس ملائكة الله، هم در زمان حيات امامان( علیهم السلام ) و هم بعد از وفاتشان با آنها در ارتباطند.